حسن کلاس سوم متوسته بود. او و هم کلاسی هایش
را به خیابان برده بودند تا در مراسم رژه و کف زدن
برای رژیم پهلوی شرکت کنند.حسن با اطلاعاتی که
از رژیم پهلوی داشت، به بعضی از حرکات اعتراض
نشان می داد . در این مراسم او از کف زدن خودداری
کرده و گفته بود :((برای چه باید کف بزنیم و حکومت
را تایید کنیم؟!))
یکی از نگهبان ها که شاهد این صحنه بوداز پشت سر ،
دست او را گرفته و او را از صف خارج میکند.
خدا می داند بعد ها چقدر او را بخاطر این کار ازار و اذیت کردند!
------------------------------------------------------
منبع:کتاب چشم بیدار هماسه